به گزارش خبرنگار مهر، کنسرت گروه بیدل به خوانندگی حسام الدین سراج عصر روز شنبه 28 اردیبهشت به همت کانون موسیقی دانشگاه صنعتی شریف در سالن ورزشی استاد جباری این دانشگاه برگزار شد.
هنگام ورود به سالن، جلوی درب ورودی خواهران کارتهای دانشجویان کنترل می شد و در صورت نداشتن کارت دانشجویی، ارایه بلیت ضروری بود. فضای سالن ورزشی دانشگاه شریف، سنخیتی با فضاهای هنری به ویژه موسیقی نداشت و فضایی بود کاملاً ورزشی.
نکته جالب اینجاست که به غیر از دانشجویان، افراد دیگری نیز برای شنیدن کنسرت گروه بیدل در تالار حاضر شده بودند، از خانم ها و آقایان مسن گرفته تا کودکان دبستانی و به ندرت حتی کودک دو ساله در آغوش پدران و مادران اما دروازه های فوتبال در دو سوی سالن، به راستی حس موسیقایی فضا را تضعیف میکرد. با این حال سعی شده بود از طریق دکور که به شیوهای سنتی تزئین شده بود، این ضعف جبران شود. آلات و ادوات موسیقی نیز بر روی صندلیهای گروه بر روی سن قرار داده شده بود ولی هنوز از بیدلها خبری نبود و این در حالی است که عقربه ساعت سالن روی 16 و پنجاه دقیقه در گردش است.
دوش در حلقه ما قصه گیسوی تو بود
سالن آکنده از جمعیت است و تقریباً هیچ جای خالی دیده نمیشود. کمتر از ده دقیقه به ساعت هفده مانده که درب های سالن بسته می شوند و با تاخیری نیم ساعته برنامه رأس ساعت هفده با ورود گروه بیدل بر روی سن و تشویق حضار آغاز میشود.
اجرای گروه بیدل بدون معرفی هنرمندان به حضار با قطعه "قصه گیسو" با شعری از حافظ آغاز شد: "دوش در حلقه ما قصه گیسوی تو بود/ تا دل شب سخن از سلسله موی تو بود" که قسمت هایی از این قطعه توسط گروه با خواننده همخوانی شد. قطعه "داغ جنون" با ریتمی تند به راستی روایتگر داغ دل "مولانا" بود که ریتم تند آن حکایت از دیوان شمسی داشت که مولانا در حالت جذبه و شور سروده بود و صدای نی داوود ورزیده که حزن شورانگیز عارف دیروز را در صدای رامشگر امروز منعکس می کرد و صدای غالب بود فارغ از نوای دف مسعود رجبی و سنتور سورنا صفاتی. صدای سراج شورانگیز میشود: "منم آن عاشق رویت که جز این کار ندارم/ که بر آن کس که نه عاشق به جز انکار ندارم" و پس از پایان هر قطعه تشویق حضار.
ساز و آواز در دستگاه ماهور با بربط نوازی شهرام میرجلالی و سپس همراهی کمانچه کوروش بابایی و به دنبال آن دیگر نوازندگان سازها مقدمه غزلی دیگر از مولانا بود. نوای کمانچه زخم بر دل میزد و جواب بربط مرهمی بود بر آن. همراهی تنبک نیز با این هر دو ریتم را تندتر و اندکی طربانگیز نمود: مژده بده مژده بده یار پسندید مرا/ سایه تو گشتم و او برد به خورشید مرا.
تار و تنبک و سپس تنبک و نی صدای معنوی و بم سراج را همراهی کردند و باز نوای آتشین نی نواز... ناگهان با همراهی دف، ریتم، شور و حالی طرب انگیز به خود می گیرد و مژده پسندیدن یار این بار با حزنی شعفناک توسط سراج خوانده می شود و سپس تک نوازی دف؛ هوش ربا... و تشویق حضار... ریتم تندتر می شود و غمزه کمانچه در میان طربناکی دف و تنبک و باز تشویق پی در پی حضار. گروه بیدل از شوق حضار با لبخندهای تاییدکننده ذوق خود را می نمایاند و نوازندگان دف و تنبک با تعظیمی پاسخ حضار را می دهند.
گرمای هوا هم ارزشی از فضای موسیقی نمیکاهد
مرا هر سیه چشمان ز سربیرون نخواهد شد/ قضای آسمان است این و دیگرگون نخواهد شد، تصنیفی بود با عنوان "پیرمغان" و غزلی از غزلیات حافظ، که چهارمین تصنیف سراج در این کنسرت است. صدای ظریف سنتور و صدای حجیم نی تضادی گوش نواز خلق می کنند و به دنبال آنها همراهی تمامی سازها نوایی تلفیقی می سازند که البته نوای تنبور را از میان آنها به سختی می توان تشخیص داد.
الا یا ایها الساقی ادرکأسا و ناولها/ که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها با همخوانی گروه اجرا می شود و توجه حضار کاملاً به آن جلب می شود و بار دیگر آغاز نامه دیوان حافظ قدرت سحرکنندگی اش را به رخ می کشد. پس از پایان هر قطعه، گروه با ایما و اشاره و گاه با ادای جملاتی کوتاه به مشورت می پردازند.
قطعه "ماه" با شعری از مولانا با تنبورنوازی بهرام خانی آغاز می شود. همنوازی گروه ریتمی شاد به خود می گیرد و سراج آواز سر می دهد که ماها چو به چرخ دل برآیی/ چون جان به تن جهان درآیی که در دومین بیت آن گروه، سراج را همرامی می کند. اما در این بین جای ترانه نیز خالی نبود و فهلویات باباطاهر عریان در دستگاه شور به صورت آوازی اجرا شد. تنبورها جای خود را به تارها دادند. نوای تار چنگ می زد به دل با سرپنجه هنرمندانه رامین کاکاوند. ضرب های تنبک محمود فرهمند تک نوازی تار را همراهی میکند و تک نوازی جای خود را به دونوازی می دهد. زیبایی دستگاه شور به تارنوازی اش است و همراهی تنبک با صدایی پایین ارجحیت تار را تایید می کند. تشویق آرام و کوتاه حضار این آگاهی و شعور موسیقایی را نشان می دهد و چه جای تعجب که اینجا سرزمین شور و شعور است. و آواز سراج: به روی دلبری گرمای دستم/ مکن منعم گرفتار دل هستم و حزن نی که جواب آواز را می دهد روایتگر درونیات شاعر صاحب دل و ساده دلش: عجب پیراهنی بهرم بریدی/ که خیاط اجل می بایدش دوخت و این قطعه تنها قطعه ای بود که گروه بیدل با خواننده همراهی نکرد چه، حزن باباطاهر عریان تنها از نای حسام الدین شنیدن داشت. قطعه که تمام می شود، فضای عارفانه دستگاه شور با صدای غالب تار و نی و حال و هوای باباطاهری جایی برای کف زدن باقی نمی گذارد.
عشق و مستی به همراه عکس دسته جمعی
نگارم در زد خداوندا یاری کن دلم می لرزد/ من این یکدم را به عمری جویم که خواهم با او غم دل گویم، شعری از ساعد باقری بعد از فضای عارفانه باباطاهری حالی عاشقانه به مجلس بخشید. تصنیفی پرشور بود از گروه بیدل که سابقاً آن را از یکی از آلبوم های مشهور سراج شنیده بودیم. پس از آن شعری از هاتف با ساز و آواز نوا اجرا می شود. سراج بدون همراهی نوازندگان آواز میخواند: ترسم در این دل های شب از سینه آهی سر زند/ برقی ز دل بیرون جهد آتش به جایی در زند و نی نواز جواب آواز را میدهد و باز سراج: می بی صفا، نی بی نوا و دوباره جواب آواز و با خواندن این بیت: وقت است اگر در بزم ما ساقی می دیگر دهد، دیگر نوازندگان نی نواز، نوازنده کمانچه را همراهی میکنند و بعد از آن دونوازی نی و کمانچه به حال و هوای آوازی حالی دیگر می بخشد که ناگهان سیستم صوتی سالن مشکل پیدا می کند و دیگر صدا از اکو پخش نمی شود، تنها صدای میکروفن ها و بلندگوهای پیش روی نوازندگان صدا را پخش می کنند. به مدت دو دقیقه مشکل خودنمایی می کند که با رفع شدن آن اوضاع به حالت عادی برمی گردد.
تصنیف "عشق و مستی" با اشعاری از حضرت حافظ و مولانا حسن ختام گروه بیدل است. ریتم این تصنیف بسیار تند است چرا که می خروشد: با مدعی مگویید اسرار عشق و مستی/ تا بی خبر بمیرد در رنج خودپرستی و سپس شعری از دیوان شمس مولانا با مطلع دی دامنش گرفتم کای کوهی عطایی/ شب خوش مگو مرنجان امشب از آن مایی و این بار همراهی دف مسعود حبیبی عجب غوغا می کند، سراج شور میگیرد و کمی به خود فشار می آورد:... تا کی کند سیاهی چندین دراز دستی... و پایان اجرای کنسرت بیدل. تشویق حضار، سوت و کف و تقدیم دسته های گل، تعظیم گروه، عکس گرفتن عکاسان و... تشویق همچنان ادامه دارد. گروه بر جای خود می نشیند و نوازندگان می نوازند.
رضایت سراج از اجراهای دانشگاهی
سراج میگوید: گروه بیدل همیشه فیدبک خوبی از اجرا در دانشگاه داشته و امروز برای ما روز خوبی است.
و او ناگهان اجرای تصنیف "صلاح از ما چه می جویی که مستان را صلا گفتی/ به دور نرگس مستت سلامت را دعا گفتی حضار را شگفت زده می کند، سراج و تمامی بیدلان این تصنیف را به افتخار تمامی دانشجویانی که در رشتههای فنی در دانشگاه صنعتی تحصیل می کنند ولی دل در گرو هنر و موسیقی این مرز و بوم دارند، اجرا می کند و حضار به نشان تشکر با همنوازی نوازندگان متناسب با ریتم موسیقی دست می زنند و باز تارها جای خود را به تنبورها می دهند: گرت باور بود ورنه سخن این بود و ما گفتیم...
و با پایان برنامه در ساعت 18 و سی دقیقه و خارج شدن گروه از روی سن، درب های سالن باز می شود و حضار به بیرون می روند، من نیز.